************************************************************************* ***** ***************************************************** ولادت حضرت حجت ابن الحسن(عج) - نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، بخشش را دوست می دارد وناخنْ خشکی را دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
 RSS 
 Atom 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 238817
بازدید امروز : 124
بازدید دیروز : 4
... درباره خودم ...
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
مدیر وبلاگ : عاشق مهدی (عج)[77]
نویسندگان وبلاگ :
محمد
محمد[0]

مطالب و تصاویری پیرامون زندگی با برکت ائمه معصومین (س)

... لوگوی خودم ...
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
... پیوندهای روزانه...
حضرت زهرا (س) [246]
امام حسن مجتبی(ع) [572]
امام سجاد (ع) [2409]
اینترنت رایگان [537]
پیامک رایگان [203]
امام جواد (ع) [248]
عضویت در سایت [57]
گنجینه تصاویر [249]
حضرت مهدى(عج) [134]
حضرت عباس (ع) [1304]
وبلاگ رایگان [68]
حضرت فاطمه معصومه (س) [1018]
حضرت امام خمینی(ره) [219]
مسجد مقدس جمکران [123]
پیکر سالم شهید پس از 16 سال [425]
[آرشیو(15)]


دسته بندی یادداشت ها
منجی[19] . اهل بیت(ع)[9] . معصومین(ع)[7] . اینترنت رایگان[2] . پیامک رایگان . تصاویر . شماره تلفنها . صالحین . عضویت رایگان . فرهنگ لغت . ماه محرم . معرفی وبلاگ . آشپزی .
.... بایگانی....
پیامبر مهربانی و رحمت حضرت محمد (ص)
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (س)
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)
امام سجاد (علیه السلام)
امام نهم حضرت جواد الائمّه علیه السلام
یا صاحب الزمان (عج) یا فارس الحجاز ادرکنی
حضرت ابوالفضل عباس (علیه السلام)
حضرت امام خمینی(ره)
شهدا
اینترنت رایگان
ارسال پیامک رایگان

...حضور و غیاب ...
یــــاهـو
... دوستان من ...
قافله شهداء
مرکز اهداء اعضای بدن
اس ام اس خنده دار و طنز
سخن دل
دائره المعارف اعجاز قرآن
مجنون
ایجاد وبلاگ شخصی
اینترنت رایگان
ارسال پیامک رایگان
گنجینه تصاویر
*** عضویت در سایت ***
نقشه راههای کشور
شمیم حیات
ایجاد وبلاگ رایگان
حدیث نفس
عشق سرخ
یادداشتها و برداشتها
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
انتظار نور
صحن دفتر دلم
عاشق آسمونی
لشکر فرهنگی یوسف زهرا
کشکول

... لوگوی دوستان من ...







... اشتراک...
  ... طراح قالب...


  • ولادت حضرت حجت ابن الحسن(عج)

  • نویسنده : عاشق مهدی (عج):: 87/5/23:: 7:0 صبح

     

    ولادت حضرت 

      حکیمه خاتون مى گوید:هرگاه خدمت امام عسکرى (ع)مى رسیدم، براى او دعا مى کردم که خداوند فرزندى به او عطاکند تا آنکه غروب روز پنج شنبه چهاردهم ماه شعبان سال255. هـ ق نزد امام عسکرى (ع)رفتم و طبق روال گذشته دعا کردم که خدا به تو فرزندى عطا کند. وقتى شب فرا رسید، به کنیزم گفتم جامه ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، امام عسکرى (ع)فرمودند: عمه جان، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب فرزند مبارکى متولد مى شود که زمین مرده را حیات بخشیده زنده مى کند. عرض کردم: این فرزند با برکت ازکدام کدبانو متولد خواهد شد

     فرمود: از نرجس و فقط از او متولد مى شود. حکیمه مى گوید: من به نزدیک نرجس رفتم وبه دقت به او نگریستم، ولى هیچ اثرى از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم.

     امام لبخندى زدند و فرمودند: ...

    ... عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر باردارى او ظاهر مى شود، زیرا نرجس مانند مادر موسى است که نشانى از فرزند داشتن در او دیده نمى شد و تا هنگام تولد موسى هیچ کسى از ولادتش خبر نداشت. فرعون ستمگرکه مى دانست اگر حضرت موسى متولد شود، با او مبارزه مى کند و تخت و تاجش را نابود مى سازد، با تمام نیرو مى کوشید تا از ولادت موسى (ع)جلوگیرى کند، لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند اما وقتى خدا بخواهد موسى به دنیا بیاید، تلاش صدها فرعون هم بى نتیجه خواهد بود. قبل از تولد حضرت موسى (ع)کسى باور نمى کردکه مادرش باردار است، نرجس نیز همچون مادر موسى تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (ع)نشانى از باردارى در خود نداشت، زیرا آینده نرجس بسیار حساس و پر اهمیت بود. جاسوس ها همه جا راکنترل مى کردند وکار آگاهان حکومت هر حرکت مشکوکى را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودندکه اگر فرزندى از امام یازدهم متولد شود، نا بود مى کنند.

     حکیمه مى گوید: شب از نیمه گذشته بود هنوز نشانه اى از فرزند داشتن در نرجس دیده نمى شد. من زودتر از شب هاى قبل به نماز شب مشغول شدم. نرجس خاتون نیز از خواب پریده و از اطاق بیرون رفت، وضوگرفت و مشغول نماز شب شد. او آخرین رکعت نمازش را مى خواندکه من از اطاق بیرون رفتم و به آسمان نگاه کردم، دیدم که طلوع فجر است، اما هنوز اثرى از فرزند نیست. همین که در دلم نسبت به وعده امام عسکرى (ع)تردید پیدا شد، ناگهان امام صدا زد: عمه جان شک نداشته باش. آن چه گفته ام آشکار مى شود و به خواست خدا خواهى دید.

    در حالى که من از این تردید شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم.دیدم نرجس خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتى غیر عادى و شتابزده بیرون مى آید. به اوگفتم پدر و مادرم به فدایت آیا چیزى احساس مى کنى؟ گفت: بله. عمه جان چیزى را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست خدا جاى نگرانى نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام طلوع فجر صادق، درد زایمان نرجس شروع شد. از درون خانه، امام عسکرى صدا زد: عمه جان سوره قدر را بر او بخوان حکیمه مى گوید مشغول خواندن سوره قدر شدم، در این هنگام طفل داخل رحم نرجس نیز همانگونه که من مى خواندم، مى خواند. در حال تعجب بودم که امام با صداى بلند فرمود: عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان ما را درکودکى به حکمت بازکرده و در بزرگى حجت خود در زمین قرار مى دهد .(1)هنوزکلام امام تمام نشده بود که نرجس خاتون از نظرم ناپدید شده وگویا بین من و او پرد ه اى کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق امام عسکرى (ع) دویدم .در این لحظه امام فرمود: عمه برگرد، که او را در جاى خود خواهى دید. با تعجب برگشتم. وقتى وارد اطاق شدم، دیدم نورى از نرجس مى درخشدکه چشم ها را خیره مى کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و طاهر، ناف بریده و ختنه کرده در حالى که در بازوى راستش نوشته است: جاءَ الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهقا،مواضع سجده را به زمین گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف آسمان بالاگرفته و مى گوید:اَشهَدُ أن لا اِلهَ الا الله وحده لا شریک له وان جدی رسول الله (ص)(4 )شهادت مى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست .و بى همتا است و شریکى ندارد، جدم محمد(ص) فرستاده خدا و پدرم على امیرمؤمنان است. سپس نام یکایک ائمه را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آنگاه به درگاه الهى عرضه داشت:اللهم انجز لى وعدى واتمِم لى امرى و ثبت و طاتی واملا الارض بی عدلا وقسطا پرورگارا آن چه را به من وعده دادى برآورده ساز وکارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان  

    همچنان فرق تماشاى مناجات دلنشین وکلمات معجزه آساى این نوزاد بودم که ناگهان صداى امام عسکرى بلند شدکه عمه جان، آن فرزند را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف امام عسکرى بردم. وقتى بچه در مقابل پدر قرارگرفت، هنوز روى دست من بود که بر پدرش سلام کرد .آنگاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد وکودک از زبان علم و عصمتِ آن حضرت دانش و معرفت و اسرار امامت نوشید.

     بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتى نرجس به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این بار نیز زبان به کام فرزندش فرو برد، سپس فرمود: اى فرزندا بخوان طفل شروع به خواندن کرد، از صحف آدم و زبور داود تا تورات و انجیل را به زبان عبرانى و سریانىِ خواند، سپس این آیه را تلاوت کرد: ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض و نری فرعون (2) آنگاه بر پیامبر اکرم (ص)وامیرالمؤمنین (ع) و همه ائمه تا پدرش درود فرستاد. (3)

     ازیک سو مى دانیم که در دوران غیبت، هیچ یک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر (ع) به همه آن چه اسلام از ما خواسته است، عمل کنیم و از سوى دیگر مى دانیم که امکان دسترسى به امام معصوم (ع) و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان براى ما وجود ندارد. در این شرایط آیا دست روى دست بگذاریم و به هیچ یک از احکام اسلام عمل نکنیم، یا به هر آن چه خود احتمال مى دهیم درست باشد، عمل کنیم قطعاً هیچ یک از این دو راه ما را به مقصود نمى رساند. اما آیا امامان معصوم (ع) فکرى براى شیعیان خود در زمان غیبت کرده اند؟ در پاسخ باید گفت: ائمه (ع)، تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسى به امام معصوم مشخص کرده و به ما امر فرموده اند که به فقهاى جامع الشرایط مراجعه کنیم. چنان که امام عصر(ع) در یکى از توقیعات خود در پاسخ اسحاق بن یعقوب مى فرماید... و اما در رویدادهایى که پیش مى آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان. (4)

    چنان که مى دانید در طول 69، سال غیبت صغرى، از سال 260 تا 329 هـ.ق چهار تن از بزرگان شیعه به عنوان نائب خاص، واسطه بین امام مهدى (ع) و امت بودند. آن ها پرسش هاى علما و بزرگان شیعه و حتى برخى از مردم معمولى را با آن حضرت مطرح مى کردند و ایشان نیز پاسخ آن ها را مى دادند. امَا با پایان یافتن دوران غیبت صغرى و آغاز غیبت کبرى، دیگرکسى به عنوان نائب خاص معرفى نشده و مردم موظف شدند براى یافتن پاسخ پرسش هاى دینى خود به راویان احادیث اهل بیت (ع) که همان فقهاى جامع الشرایط بودند، مراجعه کنند. از آن زمان به بعد، فقها به عنوان نواب عام امام عصر(ع) مطرح شدند و رسالت هدایت شیعه را در عصر غیبت بر عهده گرفتند. بنابراین بر همه منتظران امام عصر (ع)لازم است که بنا به فرموده امامان خود، با پیروى از فقها و مجتهدان واجد الشرایط، اعمال دینى خود را انجام دهند .در زمینه امور اجتماعى و سیاسى نیز وظیفه مردم، اطاعت از فقیهى است که از سوى بزرگان شیعه به عنوان ولى فقیه انتخاب شده است.       

      ا. بحارالانوار ج 51، ص 13

    2. قصص آیه

    3. بحارالانوار ج 51 ص 12 کمال الدین دو جلدى، ص 424.

    4. کمال الدین ج 2ص 483.

    -----------------------------------------------------------------------------

     خبر ولادت حضرت 

      امام حسن عسکرى (ع) با تمام قدرت در پخش و نشر خبر ولادت حضرت مهدى (ع) در میان شیعیان در داخل و خارج سامراء تلاش نمود: 1. جناب حکیمه خاتون راکه بانوى باعظمتى بود و در میان بنى هاشم شریف ترین بانو، دختر امام جواد و خواهر امام هادى (ع)، زاهده و عابده و سرآمد بانوان شیعه در عصر خود بود، دعوت مى کند که آن شب را در خاندان امامت سپرى کند و شاهد عینى ولادت آن مهر تابان باشد. 2. قابله اى از غیر شیعه دعوت مى کند تا گواه ولادت آن حجت خدا باشد، تا حجت بر عده اى از صالحان اهل سنت تمام شود، که همین بانو موجب شیعه شدن برخى از اعضاى خانواده اش شده است 3. مولود مسعود را در مناسبت هاى گوناگون به افراد مورد اعتماد و یاران و شیعیان عرضه مى نمود تا حجت خدا را با چشم خود ببینند و دیگر سخن دشمنان را در حق او باور نکنند.

     4.حجت خدا را در جمع شیعیان حاضر مى کندکه در حضورپدر به پرسش هاى آن ها پاسخ دهد، اموال آن ها را دریافت نماید و در بین آن ها داورى کند. 5. نامه هاى بسیارى به شهرستان هاى دوردستى چون: مدینه، بصره و قم ارسال مى کند و در آن ها شیعیان خالص را به ولادت حجَت خدا بشارت مى دهد. 6. گوشت و نان فراوان خریدارى نموده و به عنوان عقیقه در بین شیعیان سامراء تقسیم مى کند 70. گوسفندانى را به خارج از سامراء مى فرستاد تا به عنوان عقیقه فرزندش ذبح کرده، اطعام نمایند .

     به هر حال دودمان امامت از هیچ فرصتى در پخش و نشر خبر ولادت آن حضرت غفلت نکرد و پیش از رحلت امام حسن عسکرى (ع)، خبر ولادت حجت خدا را به گوش شیعیان خالص و افرادى صالح از غیر شیعه رسانید(1)

    -----------------------------------------------------------------------------

     چگونگی ولادت حضرت 

      باید دانست که روایات و احادیثى که دلالت بر ولادت و وجود حضرت ولى عصر علیه السلام دارد بسیار است و ما در باب اوّل از فصل سوّم منتخب الاثر بیش از دویست روایت را در این موضوع نقل کرده ایم و سید علامه میر محمد صادق خاتون آبادى در کتاب اربعین مى فرماید: در کتب معتبر شیعه بیش از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدى علیه السلام و غیبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکرى علیه السلام است و اکثر آن احادیث مقرون به اعجاز است.

    گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام، در کتب معتبر و اخبار، مشروحاً بیان شده است; از جمله این اخبار روایتى است که در ینابیع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزى که از علماى اهل سنّت است و شیخ طوسى در کتاب غیبت و شیوخ دیگر روایت کرده اند و صدوق در کتاب کمال الدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسى بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر علیهما السلام از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقى علیه السلام که از بانوان با عظمت و شخصیّت و فضیلت خاندان رسالت است، حدیث کرده است.

    حکیمه فرمود: امام حسن عسکرى علیه السلام فرستاد (فردى را) نزد من که عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است.

    من عرض کردم: مادرش کیست؟

    فرمود: نرجس.

    گفتم: فدایت شوم، به خدا سوگند در او اثرى نیست.

    فرمود: همین است که براى تو مى گویم.

    حکیمه گفت: پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پاى افزارم را بیرون آورد، گفت: اى سیده من و سیده خاندان من، چگونه شب کردى؟

    گفتم: بلکه تو سیده من و سیده خاندان منى.

    گفت: اى عمه این چه سخن است؟!

    گفتم: اى دخترم، خدا امشب به تو پسرى کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است; پس او خجلت کشید و حیا کرد، وقتى از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برخاستم براى نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براى تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم، او هم چنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابید.

    حکیمه فرمود: براى فحص از صبح بیرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شک افتادم، امام فریاد زد، عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد، من به بالینش شتافتم و گفتم:

    «بسم الله علیک» آیا چیزى احساس مى کنى؟

    گفت: بله، اى عمه.

    گفتم: آسوده خاطر باش همان است که به تو گفتم.

    حکیمه گفت: پس مرا سستى و از خود بى خودى فرا گرفت و او نیز چنین شد، وقتى به حس آقایم بیدار شدم، جامه را از روى نرجس به یک سو زدم و آقاى خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمین گذارده، او را در بر گرفتم دیدم نظیف و پاکیزه است، حضرت امام حسن عسکرى به من صیحه زد: اى عمه پسرم را به نزد من بیاور.

    او را نزد امام بردم، امام دستهایش را زیر دوران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش کشید.

    پس فرمود: سخن بگو اى پسرم.

    فرمود: «أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له وان محمداً رسول الله» سپس بر امیرالمؤمنین و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سکوت فرمود.

    امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و به نزد من آور; پس او را نزد مادش بردم، به مادرش سلام کرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اى عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا. حکیمه فرمود: بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم، پرده را بالا زدم تا از آقاى خود تفقد کنم او را ندیدم گفتم: فدایت شوم چه شد آقاى من؟ فرمود: اى عمه او را به آن کس سپردم که مادر موسى او را به او سپرد.

    حکیمه گفت: روز هفتم که شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام کردم و نشستم.

    امام فرمود: پسرم را به نزد من بیاور، پس من آقایم را در حالى که در پارچه اى بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار کرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیر و عسل به او مى دهد سپس فرمود: سخن بگو:

    گفت: اشهد ان لا اله الا الله و صلوات بر محمد و امیرالمؤمنین و امامان تا پدرش ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ فرستاد و این آیه را تلاوت کرد:

    (بسم الله الرحمن الرحیم ونرید أن نمنّ على الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض ونُری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون) .

    موسى بن محمد بن قاسم، راوى حدیث گفت: این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت: حکیمه راست فرموده است1.

    صدوق در حدیثى که در نهایت اعتبار و اعتماد است به واسطه احمد بن الحسن بن عبدالله بن مهران امى عروضى ازدى از احمد بن حسین قمى روایت کرده که چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکرى 7 نامه اى براى جدم احمد بن اسحاق رسید به دست خط آن حضرت که توقیعات به همان خط وارد مى شد در آن مکتوب بود، براى ما مولودى ولادت یافت باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آن را بر کسى ظاهر نمى کنیم مگر نزدیکتر را به واسطه نزدیکى او و ولى را به جهت ولایتش، دوست داشتیم اعلام آن را به تو تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را به آن مسرور ساخت2.

    و در روایت مسعودى است که احمد بن اسحاق به حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام عرض کرد: وقتى نامه بشارت شما به ولادت آقاى ما رسید باقى نماند از مرد و زنى و نه پسرى که به مرتبه فهم رسیده باشد مگر آنکه قائل به حق شد، حضرت فرمود: آیا نمى دانید که زمین از حجة الله خالى نمى ماند3.

    و در حدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان که پس از ولادت حضرت ولى عصر و پیش از وفات امام حسن عسکرى علیه السلام (بین 255 تا 260) وفات کرده، در کتاب غیبت خود از حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام به واسطه محمد بن على بن حمزة بن حسین بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

    متولد شد ولىّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشین من بعد از من ختنه کرده شده، در شب نیمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستین کسى که او را شست رضوان خازن بهشت بود که با جمعى از ملائکه مقربین او را به آب کوثر و سلسبیل غسل دادند4.

    و در احادیث دیگر روایت است که وقتى امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بین فقراى بنى هاشم تقسیم کنند و سیصد گوسفند عقیقه نمایند5.

    و نیز روایت است که در روز سوم ولادت، پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: این است جانشین من و امام شما بعد از من و او است همان قائمى که گردنها به انتظار او کشیده مى شود پس وقتى زمین پر از جور و ستم شد ظاهر مى شود و پر مى کند آن را از عدل و داد6.

    نصر بن على جهضمى که از ثقات رجال اهل سنّت است، در کتاب موالید الائمه نقل کرده که حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام هنگام ولادت فرزندش «م ح م د» فرمود: گمان کردند ستمکاران که مرا مى کشند و این نسل را مقطوع مى سازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را و او را «مؤمل» نام گذارد7.

    احمد بن اسحاق اشعرى از حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «الحمد لله الذی لم یخرجنى من الدنیا حتى أرانی الخلف من بعدی أشبه الناس برسول الله خلقاً وخلقاً یحفظه الله فی غیبته ثم یظهر فیملا الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً8= سپاس مختص خدائى است که مرا از دنیا خارج نساخت تا جانشین مرا بعد از من به من نمایاند که شبیه ترین مردم به رسول خدا 9 از جهت خلق و خُلق مى باشد خدا او را در غیبتش حفظ مى فرماید سپس ظاهر مى شود پس پر مى کند زمین را از قسط وعدل چنانچه پر شده از ظلم و جور».

    و براى اطلاع بیشتر از این، به کتابهاى حدیث مانند غیبت نعمانى و شیخ و کمال الدین و بحار الانوار و اثبات الهداة و اربعین خاتون آبادى و منتخب الاثر مراجعه شود.

     

    بازگشت به صفحه اصلی

     



  • کلمات کلیدی : منجی
  • نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    ----------------------

    التماس دعا ـ ـ موسوی ـ قم